بنام خدا
گاهی وقتها حاج همّت خیلی ناراحت می شد. در عملیات مسلم بن عقیل جایی بود که در دید دشمن قرار داشت. هر بسیجی که می خواست از آنجا رد شود، تک تیرانداز عراقی او را با تیر می زد.
باید سینه خیز رد می شدند، ولی باز هم خطر داشت. حاج همّت چند بار به مهندس رزمی گفته بود که در اینجا خاکریز بزنند، اما کاری نکرده بودند. یک روز که چند نفر در همین جا شهید شدند، حاج همّت عصبانی شد و با ماشین به قرارگاه مهندسی رزمی رفتیم. جلو سنگر مهندسی، یک ظرف بزرگ بود که داخلش را یخ انداخته بودند. حاج همّت با عصبانیت این ظرف را بیرون سنگر خالی کرد و بعد هم گفت:« خجالت نمی کشید،بچّه ها دارند شهید می شوند؟»
پس از این ماجرا مسؤول مهندسی را به قرارگاه احضار و به او امر کرد که سریعاً در آنجا سنگر و خاکریز بزنند. که خیلی بسرعت هم این کار انجام شد و دیگر کسی شهید نشد.